وقتی یاسمین میخاد خودش غذابخوره
یاسمینم دیگه دوست داره خودش غذا بخوره ولی چشمتون روز بد نبینه چه غذایی چه قیافه ای چه خونه زندگیی ای ... ...
نویسنده :
مهردادیان
12:56
عروسکم کادوهات دیدی
عزیز دلم شب تولدت عالی بود عصرش رفتیم آتلیه کلی عکس ازت گرفتیم که قراره من وپدرجون هفته بعد بریم انتخابشون کنیم شبش همه کسایی که برامون عزیز بودن ومیخواستیم توخوشحالی ما شریک بشن دعوت کردیم باغ لاله ،یه سفرخونه سنتی که با صدای پرنده ها وخرگوش وقوی جالبش کلی باعث خوشحالی مهمونات شد خلاصه که برای همه شب بی نظیری بود بخصوص من وپدرجون که خاطرات شب تولدت مرور میکردیم ، عزیزم مادرجون وباباجون بادایی امید وخاله مریم یه چشم نظرطلا برات خریدن مامان منصور آقاجون یه سکه و100 تومن پول ،عمه فیروزه یه شاسخین خرسی خوشگل وعمو مرتضی یه پیراهن لی ،مادر بزرگ هم25 تومن پول من وپدر جون یه دستبند با انگشترش که خیلی خیلی به دستت میومد .عزیزم مبارکت مباشه د...
نویسنده :
مهردادیان
18:19
لالایی برای شاسخین
یاسمین برا شاسخینش لالایی میخونه نانا نانا نانایی.... ...
نویسنده :
مهردادیان
18:17
کفشهای قرمز یاسمین
عروسکم الان که 13 ماهت شده شیطونی هاتم ضریب پیدا کرده کشوهارو میکشی بیرون هرچی داره پخش میکنی توخونه از کشوهای اشپزخونه ومیز تی وی که بگذریم کشو کفشای خودت باز میکنی وهمش دوست داری این کفش قرمز رو پات کنی اونم چه جوری پات میکوبی رو کفشه که بره توپات فدای خودت وپاهای کوچولوت مامانی ...
نویسنده :
مهردادیان
17:38
توآمدی خدا خواست دخترم باشی
تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی شعراز مهدی صفی یاری دختر گلم سما اومده اینجا شما از دیدنش خیلی خوشحال شدی بوسش میکردی بهش اسباب بازیهات میدادی د...
نویسنده :
مهردادیان
14:08
دوستای یاسمین
من به دستهای خدا خیره شدم ،معجزه کرد
چشمهایت به من سر میزنند صبح ظهر خواب شبانه هنوز حرف نمی زنی :فقط ماما اما خواب شبانه ام پراست از تو خواب میبینم دنیا مال من شده است خوابم تعبیر میشود با چشمانت.... ...
نویسنده :
مهردادیان
13:25
13 ماهگیت مبارک
همیشه این جمله را می دیدم که "برای مادرم که بهترین روزهای زندگیش را به پای من ریخت" اما با معجزه تولد تو باورم چیز دیگری است: "برای دخترم که بهترین روزهای عمرم را رقم زد عزیز دل مامان امروز 13 ماهت شد وارد دومین سال زندگیت شدی گل مامان این روزها تازه معنی نبودن ماما رو میفهمی مادرجون میگه صبحها که بیدار میشی میری به همه اتاقا سرمیزنی دنبال من میگردی چقدر دلتنگتم عزیزم خدا میدونه دلم میخواست همه لحظه هام باتوبگذره شیرین زبونم چقدر خوشگل بوسم میکنی موهام شونه میکنی جونمی مامان ...
نویسنده :
مهردادیان
15:05